خرید عید با هیلدا جونم
عشقم این دومین عیدیه که پیشه مایی عزیزم پارسال خیلی خیلی کوچولو بودی مامان سمیه تو رو میذاشت خونه ما پیشه مامانی و بابا مجید باهم میرفتیم تند تند خرید میکردیم به قول خودش تا حالا هیچ وقت این جوری خرید نکرده بود اما امسال دیگه بزرگ شدی و راحت تونستیم خریدامونو بکنیم از اونجایی که ماشالا خیلی خوش اخلاقو ارومی صبح تا شبم تو پاساژا بچرخیم کاری نداری خدا روشکر دو سه هفته پیش شانزلیزه بودیم از صبح تا شب هیچ کاری نداشتی و فقط وقتی خوابت میومد میخوابیدی تازه همش خودت اینور اونور میرفتی بیشتر میری تو مغازه های لباس مردونه و جاهایی هم که اهنگ گذاشته باشن کلی خوشحال و خندون میشی و همون وسط میرقصی ولی یکشنبه روز خرید لباس عید هیلدا...